وبلاگ برزخ تکریت ( انتهای کانال ... )

خاطرات آزاده اصغر حکیمی مزرعه نو

خاطرات آزاده اصغر حکیمی مزرعه نو
تکریت 11 - اولین اردوگاه مفقودین و مخوف ترین اردوگاه اسرا

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

🔸 بنام خدا🔸

🔆 نگهبان اردوگاه۱

در چند قسمت آتی قصد داریم مختصری از شخصیت و برخوردهای مسوولین و  نگهبانان اردوگاه اطلاعاتی ارائه گردد.
بدیهی است اطلاعات ارائه شده  نظر شخصی این حقیر بوده و بدور از افراط و تفریط تهیه شده است ، ضمن اعتراف به اینکه اطلاعات بنده کامل نبوده ، نیازمند دیدگاه‌های خوانندگان عزیز (آزادگان) در این زمینه هستیم.
در ابتدا لازم است اشاره شود که فرمانده کل اسرا در عراق فردی است بنام سرتیپ  نظر که در بعضی از اردوگاه ها حضور یافته و  فرمانده اردوگاه ۱۱ نیز سرهنگی است بنام ماضی که چند مورد به اردوگاه رفت و آمد داشته و ما شناخت چندانی نسبت به وی نداریم .

۱ـ  گروهبان دوم عبدالکریم ـ یاسین معروف به ابوفوزیه
مسوول بند یک و دو ، با قدی متوسط بدنی ورزیده  تقریبا خوش تیپ  ، رنگ چهره مایل به سیاه
گروهبان دوم کریم مدت زیادی در اردوگاه حضور داشت بعدها ظاهرا به درجه گروهبان یکمی ارتقاء یافت .
 با عدنان آبشان در یک جوی نمی‌رفت و تقریبا کنترل کننده عدنان بود من شخصا دیده‌ام که بارها وسط شکنجه بچه‌ها توسط عدنان به میدان آمده و به شکلی مانع از ادامه کار شده است .
بیشتر شکنجه‌های عدنان در زمانی که ایشان در مرخصی بودند یا به عللی حضور نداشتند صورت می‌گرفت.
بیشتر دنبال ایجاد آرامش در اردوگاه است .
تا حدودی هوای پیرمردها و کوچکترها را داشت .
ولی اگر فردی از دستورات و قوانین اردوگاه نافرمانی می‌کرد بشدت عصبانی می‌شد و از تنبیه دریغ نمی‌کرد.
 انتظار داشت همه قوانین اردوگاه را رعایت کنند.
به همین خاطر بچه‌ها به او لقب کافر کریم هم داده بودند.
در موردی بیاد دارم که جهت تنبیه ، فرمان  نظامی از جلو نظام دادند و با چوب ، دست افراد را پایین می‌انداخت که یادم است پشت مچ دستم چند سانتی بالا آمده بود.

گروهبان کریم ذاتا از بچه‌های مذهبی خوشش می‌آمد ولی بروز نمی داد و فعالیتهای مخفی و علنی بچه‌ها را مخل امنیت و نظم اردوگاه می‌دانست لذا مخالفت می‌کرد.

..... ادامه دارد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۰ ، ۰۸:۲۱

شهید غریب اسارت
🌹 شهید علی اصغر بابایی زیروانی

حال که در قسمت قبل صحبت از استان دلاور پرور مازندران و شهرستان بهشهر به میان آمد جا دارد یادی کنیم از شهید غریب دیگری از این دیار که قبل از افتتاح اردوگاه ۱۱ آسمانی شدند.
شهید علی اصغر بابایی زیروانی فرزند عباس متولد ۴۶/۸/۶ شهرستان بهشهر.

جوانی مومن ، خوش تیپ ، ورزیده و اهل ورزشِ کشتی.
از گردان امام محمد باقرـ علیه السلام ـ از لشکر ۲۵ کربلا همان گردانی که بستر پرواز همشهری شهیدش شهید اسحاق پوریانی است.
در عملیاتهای مختلف شرکت می‌کند که آخرین آن عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه  است 
آری این شهید عزیز مورخ ۶۵/۱۰/۲۱ با تنی مجروح به اسارت مزدوران بعثی در می آید.
دوران سخت بصره و استخبارات را همدوش سایر همرزمانش با سرافرازی طی می‌کند
دوره فشرده ای که همه ، سالم و مجروح دائم در حال رفت و آمد همراه با ضرب و شتم به اتاق بازجویی بودند .
بعد از حدود پنج روز به اتفاق سایرین به سلولهای الرشید منتقل می‌شود .
اوضاع بهداشتی و فضای خفقان زندان الرشید که شبیه افسانه‌هاست معرف حضور خوانندگان عزیز هست و قبلا در قسمت  ۴۵ به بعد  شرح آن گذشت .
شهید بابایی زیروانی از ناحیه شکم دارای جراحات شدیدی بودند که به علت عدم رسیدگی و امکانات امدادی  در مورخ یکشنبه ۶۵/۱۰/۲۸  آسمانی می‌شوند.
برادر آزاده آقای سوسرائی از همرزمان  شهید بیاد می‌‌آورند لحظات شهادت  ایشان را ، زمانی که ایشان را در راستای قبله قرار می‌دهند درحالی که تشنه بودند و به علت جراحت و خونریزی امکان نوشیدن آب نداشتند  و نهایتا با لب تشنه به معبود می‌شتابند.
گرچه نوشیدن آب برایشان ضرر داشت  لکن در اکثر مواقع در زندان الرشید  آب به روی بچه‌ها بسته بود و سالم و مجروح دنبال جرعه‌ای آب !

جسم نازنینش مثل سایر شهدای غریب در قبرستان الکرخ الاسلامیه قطعه ۱۳۴ به خاک می‌سپارند .
سر انجام پیکر پاکش پس از ۱۶ سال دوری از وطن ، همراه با ۵۷۰ شهید غریب دیگر به میهن اسلامی باز می‌گردد و در مرداد ۸۱ در گلزار شهدای زیروان آرام می‌گیرد.
روحش شاد و یادش گرامی باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۰۰ ، ۲۲:۳۹

شهید غریب اسارت

🌹بازخوانی  قسمت ۳۴

"... یکی از مجروحین قطع نخاعی و روی برانکارد بود ، امکان تناول غذا نداشت 
چشمهایش پر از اشک بود نمی توانست اشکش را پاک کند  سرش هم نمی‌توانست تکان دهد با گوشه آستین لباسم اشکش را پاک کردم .
نمی دانم سرنوشتش چه شد آیا قبل از انتقالمان به استخبارات به بیمارستان منتقل شد یا قبل از انتقال به زندان الرشید. یا اصلا مداوا نشد و آسمانی شد. 
 بعدا در اردوگاه هم اورا زیارت نکردیم البته  مشخصاتش را هم به یاد ندارم"

🔸و اما حالا بعد از  گذشت سی و سه سال بالاخره انتظار به سر آمد و در همایشی که اخیرا در مشهد مقدس خدمت آزادگان بودیم خبر شهادتش بر حسرتمان افزود

شهید اسحاق پوریانی فرزند احمد متولد ۱۳۴۷ از شهرستان بهشهر  استان مازندران
جمعی لشکر ۲۵ کربلا
  
اما نحوه آسمانی شدنش

بعد از انتقالمان به استخبارات بغداد  ایشان هم همراه ما بودند و هنگامی که از اتوبوس پیاده و سوار خودروی مخصوص حمل زندانیان شدیم ایشان و سایر مجروحین را با وضع اسفناکی کف خودرو انداختند .
فضای داخل خودرو تنگ و تاریک و مجروحین زیر دست و پای یکدیگر .....

 از آنجا به بعد ایشان را به بیمارستان تموز بغداد که متعلق به ارتش می‌باشد  منتقل می‌کنند.
این شهید عزیز تا خرداد سال ۶۶ یعنی حدود چهار ماه و نیم  در بیمارستان بستری می‌شوند لکن به علت قطع نخاع و جواب پزشکان  متاسفانه در تاریخ ۶۶/۴/۱ ایشان را  با تزریق آمپول هوا به شهادت می‌رسانند و در قبرستان الکرخ الاسلامیه در قطعه ۱۴۷ به خاک می‌سپارند.
و سرانجام پس از دوازه سال پیکر پاکش به وطن بازگردانده ، در مورخ ۷۷/۱۰/۸ پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای بهشهر به خاک می‌سپارند.
روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

تصاویری از شهید :

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۰۰ ، ۲۳:۲۴

سیمای نقاق ۶

.... اقدامی که با پاسخ دندان شکن رزمندگان اسلام با نام عملیات مرصاد  مواجه و در کمین نیروهای اسلام گرفتار و حدود چهار هزار نفر از آنان تار و مار می‌شوند.
همچنان که ذکر شد هر کدام از این وقایع  نیاز به شرح و توصیف گسترده ای دارد و جریان عملیات مرصاد نیز اغلب خوانندگان عزیز کم و بیش از آن مطلعند.
برای درک بهتر به ذکر خاطره ای در این زمینه اکتفا می‌کنیم .

✏️ماجرای جالب در این عملیات کشف یک دوربین فیلمبرداری بود که صحبتهای دو سه نفر از دختران و مردان منافقین را ضبط کرده بود.
 زمانی که منافقین در تنگه چهارزبر تار و مار شدند و عقب‌نشینی کردند این چند نفر در زیر یک پل جمع می‌شوند و مشغول صحبت بودند. 
یک دوربین فیلمبرداری vhs که برای ضبط فیلم تبلیغاتی از این عملیات  توسط منافقین به کار گرفته شده بود هم زیر پل افتاده و روشن مانده بود. 
این دوربین قسمتی از پا و صورت یکی از آنها را در کادر خود داشت و صدای صحبتشان را به وضوح ضبط کرده بود. آنها در این فیلم می‌گفتند: «...مجاهدین ما را فریب دادند و ما فکر کردیم همه‌چیز برای تشکیل حکومت در ایران آماده است و تا سی چهل ساعت دیگر تهران را تصرف می‌کنیم. الان مسعود دارد لذتش را می‌برد و ما را در این مهلکه انداخته است...» .
افرادی که در این فیلم بودند از کشورهای اروپایی همچون اتریش و بلژیک آمده بودند و اصلاً آموزش نظامی ندیده بودند چرا که منافقین فقط به نیروهایی که در عراق داشتند آموزش نظامی داده بودند
 حیدری /عکاس دفاع مقدس

لازم بذکر است دو روز پس از رحلت امام‌ره برنامه تلویزیونی منافقین با نام ‌"سیمای مجاهد" که قبلا به آن اشاره شد پخش آن از تلویزیون عراق برای همیشه پایان پذیرفت.

پس از سقوط صدام دادگاهی در عراق حکم بازداشت سرکرده نفاق  و همسرش به اتهام  همکاری با صدام  در جنایت علیه مردم عراق صادر می‌کند لکن اربابانشان مانع می‌شوند.
 در جریان سرکوب شیعیان( خیزش شعبانیه) و سرکوب مردم کردستان عراق(عملیات انفال) صدها هزار شیعه و کرد عراقی کشته و میلیونها نفر آواره می‌شوند.
با شکل گیری دولت مستقل در عراق  منافقین کم کم مجبور به ترک پادگان اشرف شده و در اردوگاه لیبرتی‌( پایگاه آمریکایی حوالی فرودگاه بغداد)  مستقر و پس از مدتی از آنجا هم اخراج و با لابی گری امریکایی‌ها مجبور به اقامت در کشوری کم جمعیت واقع در جنوب شرقی اروپاه بنام آلبانی می‌شوند.

اشپیگل رسانه معتبر آلمانی در باره وضعیت آنها در آلبانی اینچنین گزارش می‌دهد

اعضای دولت رییس‌جمهوری آمریکا از یک فرقه سیاسی حمایت می‌کنند که قصد براندازی حکومت ایران را دارد.
 بیش از دو هزار نفر از اعضای گروهک مجاهدین خلق در کمپ آلبانی زندگی می‌کنند.
 کسانی که هفته‌ای سه بار بریدن گلو با چاقو، شکستن دست، درآوردن چشم با انگشت و پاره کردن دهان را تمرین می‌‌کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۰۰ ، ۲۳:۲۳

سیمای نفاق ۵

....رژیم بعث با تجربه‌ و شناختی که از اسرا دارد چندان تمایلی به تحویل اسرا به عنوان پناهنده به آنها ندارد  خصوصا اردوگاه مفقودین که بیش از نیمی از اسرا را شامل می‌شود به دلیل همین مفقودیت و احتمال لو رفتن آنها ولی از آنجا که در ایران بیش از بیست هزار اسیر عراقی به نمایندگان صلیب سرخ درخواست پناهندگی به ایران می‌دهند و  پناهندگی بیش از ده هزار نفر از آنها پذیرفته می‌شود لذا تلاش می‌کند از این قافله عقب نماند.
در این راستا با هماهنگی منافقین قبل از اعزام نماینده آنها به اردوگاه نهایت فشار را بر اردوگاه اسرا وارد کرده تا به محض نشان دادن باغ سبز منافقین عده‌ای ضعیف تسلیم شوند.
البته همچنانکه که ذکر شد همه این افراد در یک سطح نبودند و انصافا تا گرسنگی و تشنگی و فشار روانی و شکنجه نچشیده باشیم قضاوت در این زمینه سخت است لکن با همه این شرایط اکثر اسرا مقاومت کردند و تسلیم نشدند و خواسته‌های شخصی خود را به خواسته‌ها و آرمانهای عموم ملت ایران ترجیح ندادند.
البته اگر همه اسرا به مانند مرحوم ابوترابی با این قضایا برخورد می‌کردند قطعا تعداد بسیار قلیلی حاضر به پیوستن به این گروهک می‌شدند .
حال ما در اینجا قصد کالبد شکافی مساله را نداریم .
عدم مقاومت و تسلیم آنها باعث شد تا چند برابر دوران اسارت در اسارتگاهای منافقین  بگذرانند و آواره کشورهای بیگانه شوند.

در تقسیم بندی داخل گروهک به اسرایی که مستقیم به اسارت منافقین در می‌آیند اسرای داوطلب و اسرایی که از میان اردوگاه های اسرا جذب می‌شوند اسرای پیوسته نامگذاری می‌شوند که هر دو گروه درخواست جدایی از سازمان را دارند ولی با مخالفت آنها مواجه می‌شوند.
همچنانکه ذکر شد اکثرا آنها عنادی با نظام نداشتند و اغلب از خانواده ‌های آبرومند و مذهبی به جبهه اعزام شده بودند لذا نظام اسلامی با درک شرایط، با همکاری تعدادی از افراد جدا شده از سازمان و تعدادی از خانواده های آنها با تشکیل گروه‌های مردم نهاد (ngo )  در مقطعی تلاش نمودند تا آنها را از پادگانهایی که حکم زندان را دارد جدا و به آغوش خانواده هایشان بازگرداند لکن با لابی امریکایی صهیونیستی موفقیت چندانی حاصل نمی‌شود.
البته تعدادی موفق به بازگشت به وطن شدند و مورد عفو قرار گرفتند.

پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران  و آغاز آتش بس ،  گروهک منافقین که بقایش را در جنگ می‌بیند با عجله و از سر استیصال در تاریخ سوم مرداد ۶۷ همه هوادارنش را از سراسر جهان به عراق فرا می‌خواند و طی یک عملیات و اقدام کور  تحت عنوان فروغ جاویدان با پشتیبانی ارتش عراق از طریق مرز قصر شیرین به طرف اسلام آباد و به قصد تصرف تهران گسیل می‌دارند .

..... ادامه دارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۲۲

 سیمای نفاق ۴

... گروهگ منافقین پس از تجهیز نظامی از سوی اربابشان صدام در سالهای پایانی جنگ اقدام به چندین مورد عملیات ایذایی تحت عنوان عملیات آفتاب و چلچراغ در مناطقی که از نظر سوق الجیشی اهمیت چندانی نداشته می‌نمایند .
آنها پس از اشغال شهر خالی از سکنه مهران آن را بکلی ویران می‌کنند.

جالب اینکه در عملیات به اصطلاح آفتاب که در هشتم فروردین سال ۶۷ بر علیه رزمندگان اسلام در منطقه فکه صورت می‌گیرد ، سرکرده منافقین شهادت فرزندان ملت در این تهاجم را  با وقاحت هدیه نوروزی سازمان به ملت ایران عنوان می‌دارد و تبریک می‌گوید.

 در مجموع حدودا ۱۷۰۰ نفر از سربازان ارتش در اثر غافلگیری (همزبانی) در طول جنگ به اسارت آنها در می‌آیند

در طول حضور اسرای ایرانی در عراق نیز موفق به جذب حدود ۲۵۰۰ نفر از اسرا به گروهگ شده که اکثر آنها از روی ناچاری و به امید خلاصی از اسارت به آنها می‌پیوندند غافل از اینکه از چاله به چاه می‌افتند.

در اردوگاه ۱۱ اما به علت مخفی بودن اردوگاه ، در زمان جنگ اجازه عضو گیری نداشتند و بعد از پایان جنگ و در واقع در تابستان سال ۶۸  نماینده‌ای از سازمان به اردوگاه وارد و از پشت پنجره آسایشگاه‌ها با هماهنگی نگهبان از بچه‌ها دعوت کردند که هرکس می خواهد به سازمان بپیوندد  بیرون بیاید که از مجموع ۱۵۰۰ نفر اسرای ساکن در اردوگاه ۱۱ حدود صد نفر اعلان آمادگی می‌کنند و چند نفری نیز با صحبت بچه‌ها پشیمان می‌شوند .
این عده نزدیکی های ظهر از اردوگاه خارج و در سوله‌ای حوالی اردوگاه مورد پذیرایی مفصل از قبیل میوه و خوراکی قرار می‌گیرند و مهدی ابربشمچی از سرکردگان منافقین با آنها صحبت و با نشان دادن باغ سبز ، آنها را به اردوگاه برگردانده و از آنها می‌خواهند پیام سرکرده نفاق را به اطلاع سایر اسرا رسانده و در واقع قصد دارند افراد بیشتری را جذب نمایند .
پس از  بازگشت ‌،  عده‌ای‌ از همان افراد منصرف و چند نفر محدود دیگر به آنها اضافه می‌شوند.
پس از مشخص شدن افراد که حدودا صد نفری می‌شدند، آسایشگاه ۱۴ از بند چهار تخلیه و همه آنها را در آن آسایشگاه ساکن و به علت ترس از درگیری و منصرف کردن آنها توسط بچه‌ها ساعت هواخوری آنها محدود و جدا از سایرین اجرا می‌شود.
آنها حدودا پس از سه هفته اردوگاه را برای همیشه ترک می‌کنند.

لازم بذکر است در اردوگاه ۱۱  از ابتدا تا انتها به مناسبتهای مختلف درگیری‌هایی بین تعدادی از همین افراد و بچه‌ها صورت می‌گیرد که به عنوان نمونه در ایام رحلت حضرت امام ره می‌توان اشاره کرد که اگر فرصتی شد به آن خواهیم پرداخت.

....ادامه دارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۲۱

سیمای نفاق۳

... پس از فرار سرکردگان گروهک به اروپا و فرانسه در آنجا به فعالیت علیه انقلاب اسلامی می‌پردازند .
از آنجا که فردی بنام مریم قجر عضدانلو از نظر سابقه و مدیریت تقریبا در راس قرار داشته رجوی را برآن می‌دارد او را از شوهرش جدا نموده و به عقد خود درآورد.
 درخرداد ۶۴ مریم قجر عضدانلو همسر مهدی ابریشمچی با توافق پشت پرده با افتخار از وی جدا شده و بدون نگهداشتن عده شرعی به ازدواج مسعود رجوی درمی‌آید.
ازدواجی که به انقلاب ایدئولوژیک از آن یاد می‌شود و از آن پس به مریم رجوی مشهور می‌گردد.
انقلاب‌های ایدئولوژیک دیگری نظیر  طلاق‌های عاطفی درون گروهک  و... ، این گروهک را به فرقه تبدیل نموده است .
بدنبال توافق ایران و فرانسه در سال ۶۴ در قبال آزادی گروگانهای فرانسوی در لبنان فعالیت آنها در فرانسه محدود و حکم به اخراج آنها داده می‌شود.
پس از اخراج از فرانسه در آن دوران تقریبا هیچ کشوری حاضر به پذیرش آنها نمی‌شود.
نهایتا در ۱۷ خرداد  سال ۶۵ مسعود رجوی به دامان صدام پناه برده و رسما با دشمن ملت ایران دست دوستی و همکاری می‌دهد و در سال ۶۶ با فراخوانی هوادرانش از سراسر جهان به عراق تشکیل ارتش به اصطلاح آزادیبخش داده و با ایجاد ۱۷ پایگاه مختلف که مهمترین آن پادگان موصوف به اشرف واقع در یکصد کیلومتری بغداد است دست به تحرکات ایذایی و حمله به پایگاه‌های مرزی ـ جاسوسی از مراکز نظامی و هسته‌ای‌ ـ گرای مراکز حساس به ارتش عراق جهت انجام عملیات دقیق موشکی و بمباران شهری ـ شنود مکالمات رزمندگان اسلام و افشاء زمان عملیات  ـ عملیات ترور ـ نفوذ به داخل کشور ـ  همکاری با استخبارات عراق در اخذ اعتراف همراه با شکنجه از اسرا و.... می‌پردازند.
سانسور و نگهداری نامه‌های اسرا ، ایجاد تغییرات در نامه‌‌ها با جعل دست خط ، اعلان خبر دروغین فوت اقوام و یا درخواست طلاق همسر و ... از جمله اقدامات آنها در همکاری با استخبارات عراق است .
در ارتباط با شنود ، به عنوان نمونه در عملیات خیبر با شنود بی‌سیم ، تعدادی از رزمندگان اسلام را به طرف عراقی‌ها هدایت و منجر به اسارت آنها می‌شود.

اعتراف یکی از جداشدگان از گروهک : 

✏️ افراد سازمان به دلیل کسب اطلاعات اولیه از طریق شنود بیسیم ایرانیها و اشراف نسبی به اطلاعات نظامی مناطق جنگی و نیز تسلط به زبان فارسی در تخلیه اطلاعاتی اسرا بهتر از نیروهای عراقی عمل میکردند.
 آنها با شکنجه اسیران، اخبار و اطلاعاتشان را تا حد امکان تخلیه و به سرویس اطلاعاتی ارتش عراق منتقل میکردند./ علی اکبر راستگو

.... ادامه دارد
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۲۰

سیمای نفاق ۲

... هرچند قلم زدن پیرامون سوابق این گروهک خود فروخته با توجه به عملکرد سراسر سیاهی و تباهی آنها در این چهار دهه در چند سطر امکانپذیر نمی باشد ، جنایاتی که منجر به شهادت بیش از ۱۷ هزار شهروند بیگناه وطن شد.
و این جدای از همدستی با صدام در نسل کشی مردم عراق و افشای زمان و مکان  عملیاتها که منجر به شهادت خیل عظیمی از رزمندگان اسلام در عملیاتهای سرنوشت‌سازی چون والفجر مقدماتی و کربلای چهار و ... و رویارویی مستقیم با رزمندگان اسلام در جبهه های نبرد می ‌باشد.
در هر صورت ضرورت دارد بصورت خیلی خیلی مختصر نگاهی اجمالی به گذشته این سازمان و عملکردش در عراق و اردوگاههای اسرا  داشته باشیم .

🏴‍☠ هسته اولیه سازمان منافقین در سال ۴۴ شکل می‌گیرد در سال ۵۴ از آنجا که برای مبارزه با رژیم شاه اعتقاد به مشی مبارزه مسلحانه دارند ، و از طرفی سیاست انقلابیون به رهبری امام خمینی ره مبارزه اعتقادی و فرهنگی است لذا اسلام را دین مبارزه ندانسته و مکتب مارکسیسم که  طلایه دار مبارزات سیاسی آن دوران است را به عنوان مشی مبارزه انتخاب می‌کنند و در واقع هرجا به نفعشان است از اسلام مایه گذاشته  و هرجا به ضررشان است اسلام را دین تحجر و عقب ماندگی می‌نامند و اعتقادی به اسلام به عنوان مکتب زنده و پویا ندارند.
فی‌الواقع آنها از هر مکتب سیاسی آنچه را که به مذاقشان خوش می‌آید برداشت کرده و به عنوان یک ایدئولژی جدید دنبال می‌کنند و علت نفس کشیدن آنها نیز در طی این سالها همین رنگ عوض کردنها در موقعیتهای مختلف و البته پشتیبانی گسترده دنیای استکبار از آنهاست .

از دیگر اعتقادات آنها اینکه  هدف  ، وسیله را توجیه می‌کند به معنی اینکه برای رسیدن به هدف از هر وسیله‌ای می‌شود استفاده کرد لذاست که می‌بینیم برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی دست به هرجنایتی می‌زنند و آن را مجاز می‌دانند و عملکرد ننگین خود را توجیه و رنگ و لعاب خدایی می‌دهند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی سرکرده آنها مسعود رجوی به علت عدم پذیرش قانون اساسی موفق به شرکت در انتخابات  ریاست جمهوری نشده و از طرفی نامزدهای آنها برای انتخابات مجلس نیز با اقبال عمومی روبرو نمی‌شوند و لذا با اعلان جنگ مسلحانه در سی تیر ۶۰ و آغاز کشتار فجیع شهروندان کوچه و بازار اینگونه از مردم که دست رد به سینه آنها زدند انتقام می‌گیرند.

.... ادامه دارد
 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۱۹

 سیمای نفاق ۱
 
در ادامه معرفی برنامه‌های تلویزیون و در واقع بعد از پایان برنامه فارسی تلویزیون عراق حدود یک ساعتی نیز برنامه‌ای تحت عنوان ‌"سیمای مجاهد" که ما به آن سیمای منافق می‌گفتیم شامل اخبار و برنامه‌های تبلیغاتی و نشست‌های سران منافق با اعضای فریب خورده و عملیاتهایی که در مناطق مرزی ایران و عراق علیه هموطنان خود داشتند تفسیر و تبلیغ می‌کرد.
قبل از اینکه به برنامه‌های منافقین بپردازیم لازم است اشاره کنم در مقطعی روزنامه انگلیسی زبان "بغداد ابزرور" بین آسایشگاهها توزیع می‌شد که اطلاعات خاصی نداشت و اخبار مربوط به جنگِ آن نیز همیشه تکراری بود و بچه‌ها بیشتر برای تقویت زبان خارجی از آن استفاده می‌کردند.
 اخبار مربوط به جنگ چون تکراری بود بنده از حفظ بودم هنوز واژه لاتین آرمی‌  سُلجرز the army soldiers به معنی سربازان ارتش که در صدر متن مربوط به اخبار جنگ بود در حافظه‌ام مانده است .
البته شنیدم در یکی از اردوگاه‌های صلیبی ( تحت نظارت صلیب سرخ ) بچه‌ها که بدنبال باطری برای رادیوی مخفی خود می‌گردند از مطلب علمی درج شده در همین روزنامه استفاده کرده و با استفاده از اسید حاصل از پوست انار برق مورد نیاز خود را تولید می‌کنند.

در  آبانماه سال ۶۶ نیز اولین نشریه منافقین  تحت عنوان " مجاهد  "  بین آسایشگاه ها توزیع شد و اولین خبری که نظرم را جلب کرد درج خبر مرحوم شدن آیت الله خاتمی ـ  رحمت الله علیه . امام جمعه و نماینده ولی فقیه در استان یزد بود که با توهین‌هایی نیز همراه بود.
این نشریه در قطع  حدودا A3 و در حد سه الی چهار نسخه بین هر آسایشگاه توزیع می‌شد و پس از پایان مهلت مطالعه بدون هرگونه خط خوردگی یا کم و کاستی باید تحویل می‌دادیم .
بعثی‌ها می‌ترسیدند از حاشیه سفید آن در راستای نشر اخبار و حدیث و روایت و... استفاده نماییم لذا بدقت این موارد را مد نظر داشتند.
این نشریه چون مختص اُسرا چاپ نمی‌شد و نیز امکان سانسور مطالب آن از سوی بعثی‌ها نبود لذا اطلاعات کاملتری نسبت به تلویزیون عراق دراختیار بچه‌ها قرار می‌داد خصوصا برای اسرای اردوگاه مفقودین که از امکانات خبری صلیب سرخ جهانی هم محروم بودند مخصوصا اخبار پیرامون جنگ و اوضاع داخلی کشور.
یادم هست در این نشریه هرجا به واژه خلــیج فـــارس اشاره شده بود توسط بعثی‌ها با خودکار خط زده و کلمه جعلی آن درج گردیده بود.

... ادامه دارد
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۰ ، ۰۹:۱۸

جعبه جادو ۳

...کارتون پسر شجاع با نام عربی سنان( نیزه) و هاچ زنبور عسل و...  روح زندانی را از اسارتگاه به پرواز در می‌آورد و پای تلویزیون منزل می‌نشانْد.

کارتون‌های تخیّلی عدنان و لینا (داستان جنگ جهانی سوم) ـ بطل خماسی(پنج قهرمان) وغیرو ،  کارتون‌هایی که شاید برای همه خوانندگان عزیز بیان و ذکر آن جذابتی نداشته باشد ولی برای اعضای آزاده کانال قطعا شیرین و یادآور لحظات متفاوتی است .
قسمتی از ساعت پخش برنامه‌های کودک همزمان بود با اوقات بیرون باش و عراقی‌ها بعضا اجازه بازگشت به آسایشگاه و تماشای آن را نمی‌دادند .

کارتون دیگری بود بنام بابا سنفور (اسمورف)
سنفور یا سنافر موجوداتی آبزی بودند که در دریا زندگی می‌کردند و همیشه گوش بفرمان بزرگشان بودند که بابا سنفور نام داشت .
جالب اینکه در آسایشگاه سه ، ما یزدی‌ها در یک گروه سازماندهی شده بودیم و رییس و بزرگمان آقای علی اکبر شفیعی زاده بود که حدودا ده سالی از بقیه که همسن و سال بودیم و حدود ۱۷ـ ۱۸ ساله ، بزرگتر بودند و اتحاد و همدلی ما یزدی ها حول محور ایشان زبانزد بچه‌ها بود لذا دوستان به ایشان لقب باباسنفور داده بودند و ما را سنافر ( جمع سنفور) صدا می‌زدند.
هنوز هم که در گردهمایی ها شرکت می‌کنیم بعضی از دوستان سراغ بابا سنفور را می‌گیرند.

نکته مثبت فیلمهای خارجیِ پخش شده عدم دوبلاژ آن بود و به زبان اصلی کشور سازنده که اغلب انگیسی بود پخش می‌شد و متن دیالوگها به عربی زیر نویس می‌شد.
شاید هنر دوبله کردن چندانی نداشتند.
به هر حال این یک مزیت فوق العاده داشت و آن اینکه باعث تقویت مکالمه زبان بینندگان می‌شد و به مرور دیگر نیازی به خواندن زیرنویسها هم نبود.
طبق مشاهدات میدانی، مردم عراق نسبت به مردم ایران خیلی راحت تر با زبان انگلیسی کنار می‌ آیند که عمده علتش می‌تواند همین باشد.

به هنگام مناسبتها خصوصا وقایع مربوط به جنگ و عملیاتهایی که از دو طرف انجام می‌شد بعثی‌ها بلااستثناء جشن می‌گرفتند و بجای نواختن مارش و موزیک نظامی و اعلان پیروزی‌های احتمالی عده زیادی از مردم که بنظر می‌رسید سازماندهی شده باشند با تار و تنبک به استادیوم بغداد هجوم می‌آوردند و ساعتها می‌زدند و می‌خواندند.
چون این شکل جشن و سرور تقریبا ثابت بود و همیشه بدنبال وقایع جنگ بپا می‌شد و از آنجا که ارتش عراق در قالب هفت سپاه سازماندهی شده بود بچه‌ها به این گروه خواننده و نوازنده لقب سپاه هشتم داده بودند.

از دیگر برنامه‌های تلویزیون  پخش حدود یک ساعت برنامه هر روز بعد از ظهر ها به زبان فارسی برای اسرا و تبلیغات علیه جمهوری اسلامی بود که در ابتدا اخبار جنگ و ایران و تفسیر آن و در پایان پخش چند قطعه ترانه از خوانندگان زن و مرد دوره طاغوت ، برنامه‌ای که  آزار دهنده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۱۷