قسمت 80 - آغاز شکنجه ها
آغاز شکنجه ها
روزهای اول حدودا تا شش ماه هر روز بلا استثناء همه را بشدت مورد ضرب و شتم قرار می دادند.
عده ای نیز به علل مختلف بصورت ویژه مورد شکنجه قرار می گرفتند که به وقت خود به آن اشاره خواهد شد.
اتفاقات این ایام اینقدر فشرده و زیاد هست و شبیه به هم که شاید خوانندگان عزیز را آزرده خاطر کند و آنچه در پی می آید از نگاه و دید این حقیر است و قطعا وقایع زیادی از این دست اتفاق افتاده که از دید بنده و سایر دوستان مخفی مانده است.
جدای از اینکه وقایع از دید فردی به تعداد همه اسرا قابل بیان است اتفاقاتی در محدوده های فیزیکی ۱۴ آسایشگاه رخ داده که قطعا وقایع هر آسایشگاه با سایر آسایشگاهها متفاوت است.
یکسری وقایع هم هست که به علت بزرگی آن ، همه اردوگاه را تحت الشعاع قرار داده مثل شکنجه و شهادت تعدادی از عزیزان که بالطبع کم و بیش همه اسرا از اخبار آن مطلعند.
یکی از آزار و اذیت های که بعثیها از آن لذت می بردند زدن کابل و چوب بر سر بچه ها بود .
کابل برق سه فاز که ضخیم و همانند چوب خشک و انعطاف کمی دارد.
در هفته اول که بچه ها سرهایشان را تراشیده بودند همه را با ضرب و شتم به طرف آسایشگاهها سوق می دادند و با توجه به کم عرض بودن در ورودی ساختمان همه مقابل در تجمع می کردند و عراقی ها از این فرصت استفاده و محکم و بی رحمانه به سر بچه ها میکوبیدند.
هنوز آن تصاویر جلوی ذهنم رژه می روند وقتی که کابل بر سری فرود می آمد و بلافاصله بچه ها شاخ در می آوردند و بعد خون فوران می کرد و چهره ها گلگون می شد.
این صحنه آدم را یاد فیلمهای کارتونی برنامه کودک می انداخت که با وارد شدن ضربه به سر طرف با صدایی همراه بود و جای ضربه به اندازه چند سانتیمتر بالا می پرید.
یکی دو هفته اول هنوز دستشویی های جدید راه اندازی نشده بود و همه از دستشویی های قدیمی واقع در بند آشپزخانه استفاده می کردند که توسط بچه ها تا آنجا که راه داشت تمیز و چشمه های آن را باز کرده بودند چشمه هایی مملو از سنگ و پاره آجر و بطریهای شکسته شده نوشیدنی که به هنگام تمیز کردن، بریدن دست بچه ها را در پی داشت .
در رفت و برگشت در مسیر دستشویی لحظه ای کابلهایشان استراحت نداشت هر چند که رفتن به چنین سرویس ویژه ای با پای برهنه و آلودگی پاها و عدم امکان ازاله نجاست خود شکنجه دیگری بود .