قسمت 165 - نگهبان اردوگاه 9
جمعه, ۱۷ دی ۱۴۰۰، ۰۶:۴۸ ب.ظ
قسمت ۱۶۵
نگهبان اردوگاه ۹
..... یکی از دوستان در استخبارات با جوان عراقی روبرو میشود که به جرم تاخیر در معرفی خود به ارتش به اعدام محکوم شده است .
گزارش شده به هنگام انتقال اسرا به پشت خط یکسری مجروح عراقی هم همراه بچهها به پشت خط منتقل میشوند که در هر مقر و پادگانی باند و زخم های آنها را بازرسی میکنند تا بیبنند جراحت آنها واقعی است یا قصد فرار از جنگ را دارند.
یا مشاهده شده مسیرهای فرعی بازگشت از خط مقدم مین گذاری شده تا سربازان امکان فرار و بازگشت به پشت جبهه را نداشته باشند
یادم هست مصطفی اولین بار که وارد اردوگاه شد مسوولیت بهداری به عهده داشت و در یکی از دوره هایی که به اتفاق سایر بیماران جهت مداوای سرماخوردگی و اسهال به درمانگاه منتقل شدیم روبروی درمانگاه نشستیم و مصطفی سوال کرد " مِنْهُم بسیجی" یعنی کدام یک از شما بسیجی هستید ، چند نفری بودیم دست بلند کردیم ، گفت " الله معکم ، الله معکم " خدا با شماست، خدا با شماست.
همین فرد بعدها به یکی از مخوفترین افراد در اردوگاه تبدیل شد که شرح قساوتهای او در جریان بیماری جرب در قسمت ۱۳۹ گذشت .
در یکی از ایام ، سر جریانی در جمع آسایشگاه سه اظهار داشت شما بسیجیها وِردی میخوانید که میتوانید از دیوار رد شوید (اشاره به آیه ۹ سوره یس ـ معروف به آیه وجعلنا)
البته بعثیها میدانستند که خدا و ائمه ـ علیه السلام هوای ما را دارند .
زیاد اتفاق افتاده که در سراسر اردوگاههای اسرا بچهها به جرم دعا و راز و نیاز با خدا و اینکه شما در نماز ما را نفرین میکنید تنبیه شده اند.
در یکی از اردوگاهها به هنگام عبور هواپیماهای جنگی عراق از روی آسمان اردوگاه تعدادی را بشدت شکنجه میکنند که چرا به هواپیما نگاه کردید که در ذکر علت آن میگویند شما به هنگام نگاه کردن ، دعا میخوانید تا هواپیمای ما سقوط کند .
شاید هم در این مورد خاص چند فروند هواپیمای ذکر شده سقوط کرده باشد .
در همین راستا در اردوگاه ما نیز نگاه کردن به آسمان و اطراف ممنوع بود .
معمولا اردوگاه های اسرا در مناطق نظامی و در مسیر پرواز هواپیماها و بالگردهای جنگی قرار داشت و به هنگام پرواز دسته جمعی بالگردها متوجه میشدیم که عملیات جدیدی در جبههها صورت گرفته و خود را برای برخورد خشن بعثیها آماده میکردیم .
... ادامه دارد
۰۰/۱۰/۱۷