وبلاگ برزخ تکریت ( انتهای کانال ... )

خاطرات آزاده اصغر حکیمی مزرعه نو

خاطرات آزاده اصغر حکیمی مزرعه نو
تکریت 11 - اولین اردوگاه مفقودین و مخوف ترین اردوگاه اسرا

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

قسمت 148 - جعبه جادو 3

يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۰، ۱۱:۱۷ ب.ظ

جعبه جادو ۳

...کارتون پسر شجاع با نام عربی سنان( نیزه) و هاچ زنبور عسل و...  روح زندانی را از اسارتگاه به پرواز در می‌آورد و پای تلویزیون منزل می‌نشانْد.

کارتون‌های تخیّلی عدنان و لینا (داستان جنگ جهانی سوم) ـ بطل خماسی(پنج قهرمان) وغیرو ،  کارتون‌هایی که شاید برای همه خوانندگان عزیز بیان و ذکر آن جذابتی نداشته باشد ولی برای اعضای آزاده کانال قطعا شیرین و یادآور لحظات متفاوتی است .
قسمتی از ساعت پخش برنامه‌های کودک همزمان بود با اوقات بیرون باش و عراقی‌ها بعضا اجازه بازگشت به آسایشگاه و تماشای آن را نمی‌دادند .

کارتون دیگری بود بنام بابا سنفور (اسمورف)
سنفور یا سنافر موجوداتی آبزی بودند که در دریا زندگی می‌کردند و همیشه گوش بفرمان بزرگشان بودند که بابا سنفور نام داشت .
جالب اینکه در آسایشگاه سه ، ما یزدی‌ها در یک گروه سازماندهی شده بودیم و رییس و بزرگمان آقای علی اکبر شفیعی زاده بود که حدودا ده سالی از بقیه که همسن و سال بودیم و حدود ۱۷ـ ۱۸ ساله ، بزرگتر بودند و اتحاد و همدلی ما یزدی ها حول محور ایشان زبانزد بچه‌ها بود لذا دوستان به ایشان لقب باباسنفور داده بودند و ما را سنافر ( جمع سنفور) صدا می‌زدند.
هنوز هم که در گردهمایی ها شرکت می‌کنیم بعضی از دوستان سراغ بابا سنفور را می‌گیرند.

نکته مثبت فیلمهای خارجیِ پخش شده عدم دوبلاژ آن بود و به زبان اصلی کشور سازنده که اغلب انگیسی بود پخش می‌شد و متن دیالوگها به عربی زیر نویس می‌شد.
شاید هنر دوبله کردن چندانی نداشتند.
به هر حال این یک مزیت فوق العاده داشت و آن اینکه باعث تقویت مکالمه زبان بینندگان می‌شد و به مرور دیگر نیازی به خواندن زیرنویسها هم نبود.
طبق مشاهدات میدانی، مردم عراق نسبت به مردم ایران خیلی راحت تر با زبان انگلیسی کنار می‌ آیند که عمده علتش می‌تواند همین باشد.

به هنگام مناسبتها خصوصا وقایع مربوط به جنگ و عملیاتهایی که از دو طرف انجام می‌شد بعثی‌ها بلااستثناء جشن می‌گرفتند و بجای نواختن مارش و موزیک نظامی و اعلان پیروزی‌های احتمالی عده زیادی از مردم که بنظر می‌رسید سازماندهی شده باشند با تار و تنبک به استادیوم بغداد هجوم می‌آوردند و ساعتها می‌زدند و می‌خواندند.
چون این شکل جشن و سرور تقریبا ثابت بود و همیشه بدنبال وقایع جنگ بپا می‌شد و از آنجا که ارتش عراق در قالب هفت سپاه سازماندهی شده بود بچه‌ها به این گروه خواننده و نوازنده لقب سپاه هشتم داده بودند.

از دیگر برنامه‌های تلویزیون  پخش حدود یک ساعت برنامه هر روز بعد از ظهر ها به زبان فارسی برای اسرا و تبلیغات علیه جمهوری اسلامی بود که در ابتدا اخبار جنگ و ایران و تفسیر آن و در پایان پخش چند قطعه ترانه از خوانندگان زن و مرد دوره طاغوت ، برنامه‌ای که  آزار دهنده بود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۶/۲۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی