قسمت 139 - شیوع بیماری پوستی 2
شنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۳۵ ق.ظ
شیوع بیماری پوستی۲
...در اسارت اما عراقیها ، هم کمبود دارو داشتند هم اینکه همه دردی را میخواستند با ضرب و شتم درمان کنند.
در حوالی درمانگاه درست پشت آسایشگاه چهار و پنج در مکانی بنام «جربخانه» افراد مبتلا را کاملا برهنه کرده و در آفتاب نگه میداشتند تا در اثر اشعه افتاب از رشد و تولید مثل انگلها جلوگیری کنند.
وقتی با بدنهای لاغر و استخوانی به جربخانه میرفتی و با بدنی سیاه و سوخته باز میگشتی بی شباهت به سیاه پوستان قحطی زده آفرایقایی نبودی.
جالب اینکه جهت تسریع در بهبودی ، سهمیه ضرب و شتم بیماران در دستور کار روزانه بعثیها بود.
وقتی میشنیدیم نگهبان بعثی بنام مصطفی که مدتی مسوول جربخانه بود چگونه دست بچهها را به میلههای بالکون پشت آسایشگاه پنج میبست و با کابل دستان بسته آنها را غرق بخون میکرد آرزو میکردیم اسارت طولانی شود ولی دچار این بیماری نشویم.
مسیر اخذ غذا از آشپزخانه از کنار جربخانه میگذشت و من خود شاهد ماجرا بودهام.
البته این شیوه درمان موثر واقع میشد و در واقع یکی از راهکارهای پیشگیری قبل از درمان بود .
افراد تمام سعی و تلاششان میکردند تا با رعایت نظافتِ شخصی دچار این بیماری نشوند.
هرچند وقت یکبار پزشک نظامی به اردوگاه میآمد و با نشستن روی دله روغن نباتی همه را معاینه میکرد .
لحظهای که از خدمتش مرخص میشدیم مثل افرادی که از پل صراط عبور کردهاند از خوشحالی بال در میآوردیم .
با این حال نگهبانها برای پیشگیری ، هر از چند گاهی دستور میدادند بدون لباس در هوای گرم تابستان در محوطه قدم بزنیم.
در بند یک و دو طی یکی دو روز نیز همه را مجبور کردند تمام لباسهایمان را کنده و در معرض آفتاب قرار بگیریم .
یادم هست روز اول همه گوشهای مینشستند و از خجالت تمایلی به رفت و آمد نداشتند ولی نگهبانها که از دور قهقه سر میدادند با کابل مجبورمان میکردند در محوطه قدم بزنیم.
روز بعد بیاد دارم که با همین حالت با یکدیگر قدم میزدیم و محفوظات علمی را نیز تمرین میکردیم و خود را با این شرایط وفق میدادیم
..... ادامه دارد
۰۰/۰۵/۲۳