وبلاگ برزخ تکریت ( انتهای کانال ... )

خاطرات آزاده اصغر حکیمی مزرعه نو

خاطرات آزاده اصغر حکیمی مزرعه نو
تکریت 11 - اولین اردوگاه مفقودین و مخوف ترین اردوگاه اسرا

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

قسمت 131 - شهدای غریب( شهید قاسمی)5

پنجشنبه, ۳۱ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۵۶ ق.ظ

شهدای غریب(شهید قاسمی)۵


...در سال ۵۹ رژیم بعث به علت خریداری اورانیوم جهت نیروگاه اتمی برق بغداد و اعلان استفاده آن در ساخت سلاح اتمی اسرائیل احساس خطر می‌کند و طی عملیاتی در تاریخ ۷ ژوئن ۱۹۸۱ تاسیسات اتمی بغداد که با حمایت عربستان و توسط فرانسوی‌ها در حال تکمیل بود منهدم و از بین می‌برد .
شایان ذکر است پس از  شکرآب شدن روابط عراق با آمریکا ، درحمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا  مجددا باقی‌مانده زیرساختهای موجود نیز بمباران و برخی قطعات باقی مانده از نیروگاه جدا می‌کنند.

در کتاب خاطرات شبیه صدام نوشته  میخائیل . رمضان صفحه ۱۳۲ صدام اشاره می‌کند « ما همچنان با اسرائیل بوده و باقی خواهیم بود .....آمریکا و حتی دنیا در دست آن‌هاست . ما هم همراه قدرت هستیم»

یکی دیگر از علل فریاد زدن شعارها به عربی اعلان برائت از مشرکین است .

جالب اینکه بر اساس اطلاع حاصله شهید قاسمی در همان سال قصد تشرف به سرزمین وحی و شرکت در مناسک حج را داشتند که اسارت مانع از حضور ایشان می‌شود.
استحضار دارید که در مراسم اعلان برائت از مشرکین حجاج در همان سال(۶۶)  تعداد زیادی از حجاج کشورهای مختلف از جمله ایران اسلامی بدست عمال آل سعود به شهادت می‌رسند.
به یقین اگر اسارت مانع نبود و  شهید قاسمی در جمعه ۱۲ تیر سال ۶۶ با فریاد اعلان برائت از مشرکین توسط دژخیمان بعثی به شهادت نمی‌رسید قطعا  در جمعه‌ی ۲۵ روز بعد بدست دژخیمان آل سعود با همان شعائر به شهادت می‌رسید.

آری کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا یعنی همین .
اگر مرد میدان باشی و لایق ، میدان رزم خود آغوش خواهد کشید.

با فریادهای شهید قاسمی نگهبان بعثی متحیر از شجاعت ایشان از محفظه پنجره آب دهان به طرفش می‌اندازد و وعده ‌می‌‌دهد که در اسرع وقت خدمتش خواهند رسید .

حدود ساعت ۹ صبح او را به بند آشپزخانه منتقل و توسط شکنجه گران بعثی یعنی عدنان ـ علی آمریکایی ـ قیس و علی الظاهر  علی ثنوان(علی ابلیس) و... شکنجه‌ها آغاز می‌شود.

لازم بذکر است نگهبان قیس که به فارسی هم کم و بیش آشنایی داشت به تنهایی اندازه هیکل عدنان و علی امریکایی بود .
یادم هست بعد از آتش بس یکی از دوستان به نام علی پاشایی که در موضوعی فکر کنم تحویل لباس قصد مذاکره منطقی با او را داشت چنان ضربه باتوم به بازویش حواله کرد که ضمن شکستن دست ایشان باتوم هم دو تیکه شد.

.... ادامه دارد
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۴/۳۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی