قسمت 108 - سوزاندن با اتو به جرم فرار (2)
سوزاندن با اُتو به جرم فرار۲
... ماجرا از آنجا آغاز میشود که گزارشات کذبی توسط یکی از جاسوسهای معروف ، به بعثیها میرسد مبنی بر اینکه آشپزها با دادن غذای بیشتر به عدهای و در واقع تقویت بنیه جسمی آنها قصد دارند تا از این طریق به فرار آنها کمک نمایند .
در ابتدای اسارت غذا بصورت گروهی دریافت میشد و هر ظرف (قصعه) متعلق به یک گروه بود و طبیعی بود که ممکن است به هنگام کشیدن غذا توسط آشپزها مقدار کمی کم و زیاد کشیده شود و لذا آشپزها از این اتهام مبرا بودند.
بعدها جهت رعایت مساوات بعد از تحویل غذا از آشپزخانه در آسایشگاه به طور یکسان بین گروهها توزیع میشود.
اتهام دیگری نیز مطرح می شود مبنی بر اینکه خود آشپزها قصد فرار را داشته و با توجه به فراغت بالی که داشتند و بیشتر اوقات روز را خارج از آسایشگاه میگذرانند نقشه فرار را پی ریزی میکنند.
براساس شواهد موجود هر دو شق مساله دروغ و زائیده ذهن مریض جاسوس و عدنان نگهبان بعثی است.
مواجهه حضوری عدنان نگهبان بعثی با یکی از متهمین اصلی یعنی آزاده سرافراز حسن طاهری که حکم سرآشپز اردوگاه را داشتند زمینه اتهامات را فراهم میسازد.
ماجرا از این قرار است که آقای حسن طاهری به اتفاق دوستانش در محوطه در حال بیان خاطرات و گفتگوی روزمره بوده که عدنان شکنجهگر معروف از دور آنها را زیر نظر داشته و با نزدیک شدن به آنها اظهار میدارد "با هم چه میگفتید "
که آقای طاهری اظهار میدارد خاطرات گذشته را بیان میکردیم .
عدنان که دنبال بهانه میگشته تا چند نفری را به اتهام فرار شکنجه کند و در ابتدای افتتاح اردوگاه از همه زهر چشم بگیرد با توجه به اینکه خود را نیز یک سر و گردن بالاتر از بقیه بعثیها میدانست با اشاره به سایر نگهبانان بعثی میگوید ؛
اینها خ ر هستند من خ ر نیستم ، داشتید نقشه فرار میکشیدید
دروغ میگویید.
یک زندانی در خواب هم در حال فرار است .
میخواهید رد گم کنید
البته آقای طاهری کتمان نمیکند که ممکن است در جایی یا جمعی به صورت محدود بحثی پیش آمده باشد که در آن از واژه فرار یا مضمونهای مترداف آن صحبتی به میان آمده باشد و من هم در آن جمع حضور داشته باشم و جاسوسی گزارش کرده باشد که ما در حال نقشه فرار هستیم ولی برنامه و قصدی در این زمینه در کار نبوده است
ادامه دارد . . .