قمست 68 - سرویس ویژه بهداشتی
سرویس ویژه بهداشتی
پس از تحویل یک دست لباس که در قسمت شصت و پنجم بدان اشاره کردم در صف به انتظار می ایستادی تا به سرویس بهداشتی برسی .
ساختمان سرویس بهداشتی شامل ۵ دوش حمام سمت راست و ده چشمه توآلت در سمت چپ می شد .
توآلتها در همان ابتدا به علت فرسودگی مسدود و فضای بیرونی آن نیز حدود بیست سانتیمتر فاضلاب فرا گرفته بود و احتمالا فاضلاب حمام نیز به همین سمت هدایت و به آن اضافه می شد .
نگهبانهای عراقی با کابل به نوبت افراد را به سرویس بهداشتی هدایت می کردند .
در ابتدا که با وضعیت توآلت مواجه می شدی تردید می کردی که مسیر را ادامه دهی یا خیر که ضربه های کابل فرصتی برای تردید نمی گذاشت .
یادم هست یکی از دوستان بنام محمد بناوند بچه کهنوج که از ناحیه پا و کمر مجروح بودند و امکان اینکه تعادل خود را حفظ کنند نداشتند در فاضلابها افتاده و توان برخاستن نیز نداشتند و بچه ها به کمکش آمدند و عراقیهااز تماشای این صحنه ها قهقهه مستانه سر می دادند.
این عزیز در طول اسارت علاوه بر جراحت ، از ناحیه سیستم گوارشی نیز رنج میبردند.
چقدر آن لحظه ها که تمامی هم نداشت بر بچه ها سخت گذشت.
چه اتفاقات وحشتناکی که امکان انتقال و بیانش نیست و هیچ قلم رسایی توان انتقالش را ندارد.
ما به خوانندگان عزیز حق می دهیم که باور نکنند یا به سختی باور کنند.
ولی این حقیر تمام سعی و تلاشم این است که از غلو و بزرگ نمایی اجتناب کنم و راوی صادقی باشم ، انشاءالله
بعد از دستشویی تمام لباسهایت را در انظار عموم می کندی و در هوای سرد اسفند ماه زیر دوش آب سرد می رفتی .
هنوز تمام بدنت کامل خیس نشده بود که با ضربات کابل مجبور به ترک حمام می شدی .
خیلی از دوستان از جمله خودم ، بدنشان آغشته به خون بود لذا فرصتی برای شستن و تطهیر نبود و اگر قبل از این قسمتی از بدنت نجس بود حالا با این حمام تمام بدن نجس میشد .
پوشیدن لباس نیز در همان فضای آلوده و مرتبط با توالت زیر ضربات کابل خود داستان دیگری دارد.
لباسی که نصیب بنده شد بیش از اندازه بزرگ بود و شلوارش تا گردنم می رسید لذا از تجربه گذشته درس نگرفته و به نگهبان نشان دادم و اشاره کردم که برای من خیلی بزرگ است که در پاسخ با چند ضربه کابل قانع شدم.