قسمت 56 - فإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
فإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
راننده اتوبوس که شاید احساس کرد نگهبانهای داخل سختگیری چندانی ندارند موج رادیو را تغییر داد و روی رادیو ایران تنظیم نمود.
برای اولین و آخرین بار حضورمان در اسارت صدایی زنده از وطن گوشهایمان را نوازش داد .
امواج از سرزمین اسلامی پرواز و به تکریت آمده بودند و حامل پیام مهمی برای همه همرزمان در بند.
عجیب اینکه به محض دریافت امواج، آیه پنج سوره انشراح ـ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
پس بدرستی که پس از هر سختی آسانی است.
توسط قاری همراه با تفسیر در اتوبوس طنین انداز شد.
چه به موقع و آرامش بخش.
قرآن کریم دلداری می دهد و مژده رهایی پس از تحمل سختی .
چه جالب در میانه راه دیدار حریم امام معصوم ـ علیه السلام ـ و در انتهای مسیر نجوای قرآن عظیم ، قوت قلبی است در آستانه غروبی غم انگیز.
و چه زیبا فرمود پیامبر مهربانی ـ صل الله علیه و آله وصلم .
إنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ: کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِی أهْلَ بَیْتِی .....
خداوند ـ جل جلاله ـ ثقل اکبر و اصغرش را به میدان می آورد.
پس از پایان قرائت و تفسیر قرآن کریم برای لحظاتی نوای مناجاتی غم انگیز اشکمان را در آورد.
همه شواهد نشان از آن داشت که حادثه ای غم انگیر در انتظارمان است .
کاش می شد به آرشیو احتمالی صدا و سیما در عصر روز سه شنبه پنجم اسفند ۶۵ دست یافت.
با نزدیک شدن به اردوگاه نگهبانها اقدام به بازکردن دستهایمان کردند.
نگهبان به بنده که رسید قبل از باز کردن دستهایم ، کارد را زیر گلویم قرار داد و اشاره کرد ببُرم ، من که می دانستم شوخی میکند با بالا دادن شانه هایم و اشاره سر رساندم که اختیار داری ، غمی نیست .
نگهبان که انتظار چنین برخوردی نداشت و شاید با توجه به سن و سالم انتظار داشت التماس کنم خوشش نیامد و با درهم کشیدن ابروهایش با خشونت دستهایم را باز کرد.