وبلاگ برزخ تکریت ( انتهای کانال ... )

خاطرات آزاده اصغر حکیمی مزرعه نو

خاطرات آزاده اصغر حکیمی مزرعه نو
تکریت 11 - اولین اردوگاه مفقودین و مخوف ترین اردوگاه اسرا

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

قسمت 45 - ورود به سلول الرشید

پنجشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۰۰ ب.ظ

ورود به سلول الرشید

 

همچنان که اشاره کردم حدودا حوالی ظهر روز شنبه ۱۸ بهمن توسط یک دستگاه اتوبوس به زندان دژبان واقع در پادگان الرشید منتقل و در بند معروف به حسن غول جای گرفتیم.

 

تا آنجا که به یاد دارم در بدو ورودمان به عللی از جمله ساعت ورود ، مورد پذیرایی چندانی قرار نگرفتیم .

هر چند که حضور در سلولهای الرشید هر لحظه‌اش شکنجه بود .

همچنان که گفتم بند ، دارای ده غرفه حدودا ۹ متری که هر غرفه دارای  دری با حفاظ فلزی جداگانه بود که شبها به روی اسرا بسته می شد و به علت ازدهام جمعیت ، راهروی وسط غرفه ها و حتی ساختمان سرویس و دستشویی مملو از جمعیت بود و راهروی وسط نیز به مجروحین اختصاص داشت.

 

هر اتاق گنجایش ده الی پانزده نفر بیشتر نداشت لکن از بدو ورود اسرای عملیات کربلای چهار تا پایان عملیات کربلای پنج هر رزمنده ای که به اسارت در می آید به همین مکان منتقل می شود .

البته حدود ۲۰ نفر از اسرای عملیات کربلای پنج به بند کناری یعنی سعد ابن ابی وقاص( محل نگهداری اسرای ارتش) منتقل لکن بعد از جریان فیلمبردیِ نمایشی در بصره ، به بند حسن غول منتقل می شوند.

در زمان حضور ما که حدودا ۱۸ روزی به افتتاح اردوگاه باقی است جمعیت غرفه ها نزدیک به پنجاه نفر می رسد

 و جمع ما که حدود ۳۷ نفری می شدند بین ده غرفه تقسیم شدند.

 

یادم هست به محض حضور ما در بند ، تعدادی از بچه های قدیمی به علت ریزه میزه بودن تعدادی از دوستان ، ما را قاپیدند و به اتاق خودشان بردند بعد که وارد غرفه شماره فکر کنم ۹ شدیم فهمیدیم که قضیه از چه قرار است .

فضای اتاق به حدی تنگ و فشرده بود که جایی برای نشستن نبود.

ولی از آنجایی که ما مهمان و تازه وارد بودیم کنار اتاق ، جایی برایمان باز کردند.

روزها درِ هر سلول باز می کردند و بچه‌ها می توانستند به فضای راه رو و سرویس ها رفت و آمد کنند اما آنجا هم جایی برای نشستن و حتی ایستادن نبود فقط در حدی که رفت و آمدی کرده باشند.

تعدادی از غواصان شجاع و مظلوم این دو عملیات هنوز با لباس غواصی در این زندان نگهداری می شدند از جمله همشهری ساکت و آرام خودم آقای علی شفیعی سورک.

 

دوستانی که از نزدیک لباس غواصی را دیده اند می دانند تحمل حضور در چنین پوششی چقدر سخت است آنهم برای مدت حدود دوماه بدون حمام و...

من نمی دانم با چه حسی داستان بند الرشید را نقل کنم ، آیا بتوانم حق مطلب را ادا کنم ؟ هر چند که قصه الرشید واقعا به افسانه ها بیشتر شباهت دارد تا واقعیت.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۳/۲۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی