انَا مُسلِم ۱
چه کسی باور می کند جدا کردن فیکساتور ( آتلی که بوسیله گذراندن چندد عدد پیچ در استخوان عضو شکسته شده آن را ثابت نگه میدارد تا استخوان جوش خورده و ترمیم شود) و درآوردن پیچ های شش گانه آن از میان استخوانهای پای دو آزاده یزدی بدون استفاده از ابزار پزشکی و داروی بیهوشی و صرفا بوسیله یک انبر دست و زور بازو و ثابت نگه داشتن بدن نامبردگان توسط هفت الی هشت نفر سرباز .
اینکه بعثی ها چگونه راضی شدند این دو مجروح را بدین شکل مداوا کنند جای تعجب دارد هر چند که هر دو آنها هنوز هم با مشکل راه رفتن دست و پنجه نرم می کنند و یکی از آنها با دو عصا رفت و آمد می کند.
عزیزی داشتیم که روده هایش را از دست داده بود و عمل تخلیه را از ناحیه سوراخی که در قسمت راست شکمش ایجاد کرده بودند با نصب کیسه ای نایلونی یکبار مصرف صورت میگرفت و چه بسا با یک کیسه طول دوران اسارت را گذراند.
چقدر زجر میکشید وقتی دوستانش با افتخار به شستشو و نظافت کیسه میپرداختند تا مجددا مورد استفاده قرار گیرد.
شنیدم ایشان در اثر خوراندن پودر رختشویی توسط بعثیها زیر شکنجه روده هایشان را از دست دادند.
وقتی یاد برخورد افسران بعثی با مجروحین خودشان در خطوط نبرد میافتم باورم میشود که آنها با مجروحین ما با رأفت و انساندوستانه برخورد کرده اند و در همان ابتدای اسارت آموختم که نباید توقعی بیجا داشت .
اَنَاْ مُسلِم
یکی دیگر از مجروحین که به علت عدم رسیدگی و ضرب و شتم بجای مداوا آسمانی شد شهید کورش حیدری بچه شیراز بود.
این شهید غریب به اتفاق تنی چند از رفقای محلشان از شیراز اعزام و در عملیات کربلای چهار یعنی مورخ ۶۵/۱۰/۴ هنگامی که به محاصره در آمده بودند در حالی که دستهایش را بالا آورده فریاد می زند .
" اَنا مسلم " مورد اصابت گلوله واقع و اسیر میشوند .
گلوله همزمان به دست راست و گوش و نهایتا به سرش اصابت می کند.
خون از گوشش بیرون میزند.
انا مسلم ؛ یعنی اولین اعتراف به بزرگترین اتهام
می گوید : انا مسلم نمیداند که از نظر حزب بعث جرمی بالاتر از این نیست .
انا مسلم یعنی من هم مثل تو مسلمانم اما نمی داند که چیزی که در قاموس حزب بعث و صدام معنی ندارد مسلمانی است
... ادامه دارد