قسمت 98 - اسرای جـدیـد
اسرای جـدیـد
در تاریخ دوازدهم اسفند شصت و پنج یعنی هفت روز پس از افتتاح اردوگاه الباقی اسرای عملیات کربلای ۶ به اردوگاه منتقل و مورد پذیرایی قرار میگیرند.
در این مواقع اگر بچهها در حیاط اردوگاه حضور داشتند سوت آمار زده می شد و همه پس از شمارش به داخل آسایشگاهها منتقل میشدند و در حالت آمار باید می نشستند یا اینکه پس از آزاد باش حق ایستادن یا سرک کشیدن از پنجره و تماشا را نداشتند .
بعضا هم دستور می دادند همه بروند زیر پتو
با این حال چون نگهبانها همه مشغول ضرب و شتم اسرای جدید و مراسم استقبال بودند و حواسشان جای دیگر بود بچه ها از موقعیت استفاده و دورادور شاهد ماجرا می شدند.
کسی دوست نداشت شکنجه دیگران را ببیند و حقیقتا طبیعی است که ناراحت کننده بود.
ولی بچهها کنجکاو بودند و میخواستند ببینند آیا دوستی آشنایی در میان اسرای جدید پیدا می کنند یا خیر.
در قسمتهای قبلی اشاره کردم که عملیات کربلای ۶ تقریبا همزمان با عملیات کربلای پنج توسط برادران ارتش در منطقه سومار و نفت شهر با هدف کاستن فشار دشمن بر منطقه عملیاتی کربلای پنج انجام شد.
در تاریخ هفدهم اسفند شصت و پنج نیز یکسری از اسرای باقی مانده کربلای پنج به اردوگاه منتقل می شوند.
در روز سیزدهم فروردین سال شصت و شش مصادف با روز طبیعت نیز یک اتوبوس از مجروحینی که طی عملیاتهای کربلای ۴ـ ۵ـ ۶ به اسارت در آمده و طی این مدت در بیمارستان بستری بوده اند را به اردوگاه منتقل و بین آسایشگاهها تقسیم می شوند.
مجروحینی که جراحات شدیدی داشتند و تعدادی نیز قطع عضو بودند.
اسرای جدید که می آمدند بالاخره دوست وآشنایی در میان آنها پیدا میشد و بچهها آخرین اخبار ایران و جنگ را از آنها کسب میکردند.
لازم بذکر است در این مقطع از دفاع مقدس بعثی ها جهت توازن در تعداد اسرا تلاش داشتند تا آمار اسرایشان را افرایش دهند.
یعنی اگر اوایل جنگ بود مجروحین اینچنینی را تیر خلاص می زدند.
این عزیران در بیمارستان در حدی که از مرگ نجات پیدا کنند با کمترین رسیدگی درمان میشدند و بیشتر آنها تاپایان اسارت با جراحاتشان دست به گریبان بودند و در انجام امور شخصی خود عاجز و بعضاً با پتو حمل و نقل میشدند.