وبلاگ برزخ تکریت ( انتهای کانال ... )

خاطرات آزاده اصغر حکیمی مزرعه نو

خاطرات آزاده اصغر حکیمی مزرعه نو
تکریت 11 - اولین اردوگاه مفقودین و مخوف ترین اردوگاه اسرا

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

قسمت 95 -  بعثی‌ها بیکار نبودند ۴

پنجشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۹، ۰۲:۵۸ ب.ظ

بعثی‌ها بیکار نبودند ۴

 

یکی از مصادیق بارزی که هر دو زندان را تجربه کرده اند شهید حاج حسن حسین زاده موحد است که قریب به ده سال در زندانهای ستمشاهی می‌گذراند و پس از آغاز جنگ تحمیلی در عملیات کربلای پنج مجروح و به اسارت در می‌آیند.
ایشان پس از تحمل حدود چهار سال اسارت در اردوگاه ۱۱ تکریت با ۳۰ کیلو پوست و استخوان به وطن باز می گردد و نهایتا پس از تحمل درد و رنج ناشی از اسارت در سحرگاه آخرین روز سال ۹۴ به خیل شهدا می پیوندند.

باعث سعادت است اگر قلم این حقیر بتواند و لایق باشد صفحاتی از زوایای پنهان زندگی سراسر مبارزه این اسوه مبارزه و تقوی را به تصویر کشد.
امثال ایشان به معنی واقعی کلمه شهید گمنام هستند.

البته در جمع آزادگان ، بزرگان و اسوه‌های دیگری نظیر مرحوم ابوترابی‌فرد نیز هستند که هم سابقه مبارزاتی و زندانی دوران ستمشاهی را دارند و هم اسارت که البته چندان ناشناخته نیستند و لذا معرفی جنبه های مختلف زندگی ایشان و امثالهم وظیفه تمامی آزادگان است.

سوال دیگری که ذهن تعدادی از خوانندگان عزیز را به خود مشغول کرده است این که چگونه بعد از گذشت بیش از سی سال ، وقایع آنروزها و اسامی افراد و مکانها در ذهن آزادگان مانده است که باید متذکر شوم ما با این حوادث و مکانها و دوستان زندگی کرده‌ایم .
اغلب دوستان هنوز هم حد اقل هفته ای یکبار خواب اسارت را می‌بینند و با کابوس آن بیدار می شوند.
درست بر عکس اسارت که هر شب خواب ایران و آزادی را می‌دیدیم و وقتی بیدار می‌شدیم  قبل از گشودن چشمانمان لحظه ای مکث می‌کردیم که ببینیم  آیا دوباره چشممان به سقف بتونی آسایشگاه می‌خورد و باز هم رؤیا  ...

اینقدر از خاطرات و گذشته یکدیگر تعریف کرده ایم که وقتی یکی مجددا خاطره‌ای را تعریف می‌کرد می‌گفتیم کافی است بقیه‌اش را می‌دانیم..

چقدر لذت بخش بود لحظه‌های تعریف دوستان از دست پخت مادرشان وقتی که از گرسنگی شکممان قار و قور می‌کرد.
وصف العیش ، نصف العیش.
روزی در محوطه با دوستی بنام سیف‌الله بچه خمین قدم می زدیم من از گرسنگی هسته خرمایی که سالها از عمرش گذشته بود از روی زمین پیدا و آن را در دهان گذاشته بودم.
در حین صحبت...

ادامه دارد . . .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۱۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی