قسمت 121 - شهدای غریب ( شهید رضایی)۷
پنجشنبه, ۳ تیر ۱۴۰۰، ۱۰:۵۵ ب.ظ
شهدای غریب ( شهید رضایی)۷
نمیدانم چرا اینجور مواقع دستور میدادند همه داخل آسایشگاه بخوابند.
بعضا هم دستور می دادند همه زیر پتو دراز بکشند شاید از خشم بچهها میترسیدند.
البته در مواقعی که خودرویی داخل محوطه اردوگاه میشد نیز چنین دستوری صادر میشد که در راستای عدم فرار با استفاده از خودروهای ذکر شده انجام میشد .
پس از شهادت شهید رضایی خودرویی آیفا وارد اردوگاه و در محوطه بند متوقف میشود.
یکی از بعثیها به آسایشگاه سه مراجعه و چند نفر را فرا میخواند تا پیکر پاک شهید را به خودرو منتقل کنند.
دو ـ سه نفر از بچهها در جوّی همراه با رعب و وحشت پیکر غرق به خون آن عزیز را در پتویی پیچیده با احترام و تشییع گونه داخل خودرو میگذارند.
همان پتوی سبز و سفید راه راه ارتشی که در عکسِ گرفته شده از پیکر شهید مشهود است .
نگهبانهای بعثی از اینکه پیکر شهید را با احترام داخل خودرو گذاشته میشود عصبانی هستند.
خودرو برای همیشه اردوگاه را ترک میکند و ما پیکر همسنگرمان را به خدا میسپاریم.
دو الی سه روز بعد ماموری لباس شخصی که احتمالا از استخبارات بغداد به اردوگاه میآید آقای اسکندری یکی از شاهدین ماجرا را احضار و روبروی اتاق نگهبانهای بند سه و چهار در ارتباط با جراحت شهید رضایی در منطقه عملیاتی سوال میکند که آقای اسکندری تایید میکند که ایشان در شب یا روز عملیات از ناحیه پیشانی و دست مجروح شدهاند.
همین اظهارت قبلا توسط مسوول آسایشگاه بنام ناصر که مترجم بند نیز میباشد بیان شده و ثبت و ضبط گردیده است .
آقای اسکندری بعدا متوجه میشود که آنها دنبال پرونده سازی بودهاند تا وانمود کنند که شهید رضایی در اثر صدمات ناشی از جراحات شب عملیات فوت نموده است نه در اثر شکنجه .
به هر تقدیر خودرو پیکر شهید را به بیرون از اردوگاه منتقل و پس از عکس برداری از پیکر شهید در یکی از آرامگاههای مخصوص اسرا به خاک میسپارند.
پیکر غرق به خونی که دیگر امیدی به دیدارش نبود.
... ادامه دارد
۰۰/۰۴/۰۳