وبلاگ برزخ تکریت ( انتهای کانال ... )

خاطرات آزاده اصغر حکیمی مزرعه نو

خاطرات آزاده اصغر حکیمی مزرعه نو
تکریت 11 - اولین اردوگاه مفقودین و مخوف ترین اردوگاه اسرا

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

قسمت 72 - برنامه غذایی اردوگاه (شام)

شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۳۵ ب.ظ

 

برنامه غذایی اردوگاه (شام)

 

🍗برنامه شام

 

تقریبا اکثرا شبها شام گوشت گاو منجمد بود که اغلب بیش از چند ماه تا یکسال از تاریخ مصرف آن گذشته بود و جدای از آن به علت عدم حمل و نقل و نگهداری مناسب فاسد و بنا به اظهار یکی از دوستانِ آشپز بعد از گشودنِ پلاستیک جهت باز شدن یخ آن ، بوی بد و مشمئز کننده از آ ن به مشام می رسید .

در یکی از بازدیدهایی که یکی از پزشکان عراقی از آشپزخانه دارد بعد از مشاهده گوشتها دستور عدم پخت آن را صرفا در همان روز می دهد .

گوشتهای مصرفی ، وارداتی کشورهای  بلغارستان ـ برزیل و استرالیا می باشد.

سهمیه هر اسیر از گوشت وارداتی به اندازه حدود یک بند انگشت ، کمتر یا بیشتر و به حدی کهنه بود که به شکل تکه های چوب از هم جدا و ریش ریش می شد .

بعضی از شبها هم مرغ می دادند که بصورت آب پز و به هر آسایشگاهِ حدود ۱۰۰‌ نفر ه  ، چهار قطعه مرغ متوسط می رسید.

 

مسوولین تقسیم غذا در هر آسایشگاه مرغها را ریز ریز کرده و حتی استخوانهایش نیز تقسیم و تنها استخوانی که قابل خوردن نبود استخوان جناغ سینه بود و بقیه استخوانها دور ریخته نمی شد .

روزهای جمعه ، یعنی شب شنبه بلا استثناء شام لوبیا بود.

روزانه دو الی دو قرص و نیم نان (صمون) ساندویچی شکل که در قسمت سی و دوم توضیح دادم سهمیه داشتیم که برای صبحانه و شام مصرف می کردیم .

در واقع رژیم غذای حساب شده بود بشکلی که صبحانه ما را به ناهار و ناهار ما را زنده به شب می رساند.

 برنامه ریزان این را مد نظر داشته اند که مثلا اگر اسیری موفق به فرار شد انرژی حاصل از یک وعده غذایی نتواند فرد را زیاد از اردوگاه دور کند.

نحوه تحویل غذا هم به این شکل بود که  از هر آسایشگاه حدود ده نفر با در دست داشتن ظرفی بنام قصعه شبیه سینی مستطیل شکل و ته گود ، در ابعاد حدود ۳۰×۵۰ با عمق حدود ده سانتیمتر و دو دسته در طرفین در نظم و شرایطی سختگیرانه به آشپزخانه مراجعه و تحویل می گرفتند.

معمولا دواطلبی برای این مسوولیت نبود زیرا اکثرا با ضرب و شتم همراه بود که بعضا باعث ریخت و پاش غذا نیز می شد .

 

البته این مسوولیت بعضاً داوطلب و مشتری خاص هم داشت و آن اینکه دوستی خواستار دیدار دوستش از بندهای همجوار باشد که حالا شـــــــــــاید بصورت اتفاقی بتوانند زیر چشمی یکدیگر را ملاقات و از سلامتی هم با خبر شوند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۲۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی