قسمت 66 - عدنان و علی آمریکایی جلادان اردوگاه
عدنان و علی آمریکایی جلادان اردوگاه
اکثر نگهبانهای اردوگاه سیگاری بودند ولی عدنان سیگاری نبود.
وی به زبان فارسی تسلط داشت و بنا به اظهار خودش قبل از انقلاب یکی دو بار به تهران سفر کرده بود.
حتی به ضرب المثل های فارسی هم آشنا بود
یادم هست که یکی از بچه ها را در جمع تهدید می کرد و میگفت : آن خرمایی که تو خورده ای هسته اش در جیب من است.
شخص یا اشخاصی که برای عراقی ها جاسوسی میکردند را بشدت تنبیه می کرد.
این بدان معنی نبود که عراقی ها بین بچه ها جاسوس نداشتند یا از این کار بیزار بودند بلکه صرفا نامبرده از اینکه شخصی بدون درخواست عراقی ها خودش را به آنها بفروشد ظاهر امر نشان می داد که متنفر است.
شاید هم دنبال بهانه ای بود تا افراد را شکنجه کند.
برای او فرقی نداشت ، نتیجه این بود که یک ایرانی شکنجه شود.
در اواخر ایام حضورش شنیدیم که تغییر دین داده و مسیحی شده است .
اوایل اسارت جلاد دیگری نیز بنام علی آمریکایی دوشادوش عدنان جنایت می آفرید که البته با عدنان آبشان در یک جوی نمی رفت لذا شاید برخوردش با افراد وطن فروش و ضعیف النفس بخاطر رقابت با نامبرده بوده باشد.
عدنان و علی آمریکایی نقش اصلی و مستقیم در شکنجه اسرا و شهادت شهدای غریب اردوگاه ۱۱ داشتند.
شهدای مظلومی چون رضایی ـ قاسمی حیدری ـ احسانیان و... که انشاءالله اگر فرصتی شد به نحوه شهادتشان خواهیم پرداخت.
و چه عزیزان آزاده ای که زیر شکنجه های قرون وسطایی آنها جان سالم بدر بردند و تا آستانه شهادت پیش رفتند و امروزه چه بسا نام و یادشان فراموش گشته است .
علی آمریکایی نیز مانند عدنان دارای قدی بلند و هیکلی بزرگتر و چون موها یش زرد و بور بود و از طرفی بر خلاف سایر نگهبانها لباس خال پلنگی می پوشید بچهها البته بین خودشان او را علی آمریکایی و یا علی پلنگی خطاب می کردند.
وی همیشه آستین هایش را بالا می زد و دائم بچهها را با القاب زشت خطاب می کرد.
وی به اتفاق عدنان از نیروهای بعثی محسوب می شدند و تقریبا عرف معمول ارتش بعثی را رعایت نمیکردند.