قسمت 50 - شهید گلبازی از خجالت بچه ها در می آیند
شهید گلبازی از خجالت بچه ها در می آیند
عدم رسیدگی به جراحات و عفونتهای مجروحین از جمله شهید حیدر گلبازی ، سرانجام باعث شهادت ایشان می شود.
شهادتی که برای همیشه در تاریخ ثبت می گردد.
آری درد و رنج ناشی از جراحات و اسارت یک طرف ، و از طرفی احساس اینکه سایر همرزمان در بند از بوی متعفن جراحاتش آزار می بینند شهید گلبازی را بیشتر می آزارد.
البته همرزمان دربندنش هرگز به روی خود نیاوردند و این دشمن بعثی بود که به محض نزدیک شدن به پیکر نیمه جانش عکس العمل نشان می داد.
تقریبا ده روز مانده به انتقال اسرا به اردوگاه ۱۱ یعنی حدودا بین ۲۰ تا ۲۵ بهمن ماه سال ۶۵ سحرگاه یکی از این ایام آخرین لحظات حیاتش فرار می رسد.
از بچه ها درخواست می شود برای شفایش دعا کنند.
بنا به قول دوستانی که از نزدیک شاهد ماجرا بودند در آخرین لحظات دستش که قبل از این هیچ حرکتی نداشته روی سینه اش قرار می گیرد و به ارباب بی کفنش ابا عبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ سلام می دهد و تمام.
شاید هم امام رئوف علی ابن موسی الرضا ـ علیه السلام مهمان ویژه اسراست ★
بعد از شهادت ، بوی عطر مسحور کننده و ناشناخته ای پیکرش را فرا می گیرد.
رایحه ای که هرگز به مشام بچه ها نرسیده است .
نیروهای بعثی فکر می کنند فردی عطر همراه دارد لذا تلاش آنها در یافتن عطر بی نتیجه می ماند.
بچه های خودمان هم در ابتدا فکر می کنند افسر بالارتبه ای جهت بازدید به بند آمده لکن سرانجام همه متوجه می شوند که این رایحه بهشتی است .
آری اگر حسینی باشی سرور و سالار شهیدان خود به ملاقات خواهد آمد.
افسر عراقی که همیشه با برخورد خشونت آمیز با مجروحین برخورد می کرد به محض ملاقات با شهید می نشیند و عطر را از نزدیک استشمام و می گوید والله هذا شهید. بخدا این شهید است!!
شاید شهید گلبازی از خدا خواسته که از خجالت بچههادر آید.
علاوه بر این به میمنت این معجزه ، عراقیها که با سکوتشان مُهر تایید بر این واقعه زدند خجالت کشیده و صرفا آنروز از ضرب و شتم بچه ها به هنگام آمارگیری خودداری کردند.
بچههاکه در سخت ترین شرایط جسمی و روحی قرار داشتند هر وقت با دیدن این موهبتها در طول اسارت مواجه می شدند روحیه گرفته و درد و رنج ها را فراموش می کردند.
پیکر پاک شهید گلبازی در سال ۸۱ به آغوش وطن باز می گردد
★ شهید گلبازی جمعی لشکر ۲۱ امام رضا ـ علیه السلام