قسمت 37 - استخبارات
استخبارات
پس از عبور از درِ نرده مانند به سالنی هدایت می شدی که دو طرف آن اتاقهایی بود با درهای فلزی به رنگ زرد که دریچه ای کوچک روی آن تعبیه شده بود و از بیرون باز و بسته می شد.
سمت چپ یک دستشویی بود که تقریبا روبروی آن اتاقی بود که ما را با ضرب و شتم شدید داخل آن انداختند و در را بستند.
اتاقی به فضای تقریبی بیست متر و دیوارهای سیمانی به رنگ زرد.
وارد اتاق که می شدی دیوارها را مشاهده می کردی که از خون افراد رنگین شده بود و ترسناک می نمود.
پتویی نیز ته اتاق پهن بود که به مجروحین اختصاص دادیم.
بعد از نیم ساعت همه را از اتاق بیرون آوردند و به عربی گفتند :کُل مَلابِس خارج : یعنی همه ی لباساتون رو بیرون بیارید.
همه ، تمام لباساشون و کَندند به جز آخرین پوشش.
من که در دوره راهنمایی به عربی علاقه داشتم و تنها درسی هم که نمره مورد قبول می آوردم عربی بود از همان اول متوجه شدم که منظورش همه لباسهایمان است .
تقریبا روبروی نگهبانی هیکلی(حسن غول) ایستاده بودم که دشداشه سفید عربی به تن داشت.
فضولیم گُل کرد و دوباره تکرار کردم کل ملابس؟ : یعنی همه لباسامون ؟
اینجا بود که آن فرد بعثی گفت تَعال یعنی : بیا جلو ، با هر دو دستش یک سیلی دو چانه ای آبدار از دو طرف صورت تقدیم کرد و رفقایش هم با کابل.
هنوز کابل رو پشت ما نخورده بود که همه بقیه لباساشون و در آوردند.
ای کاش همون یک درس عربی هم ضعیف بودم .
عذر خواهی می کنم از اینکه بعضی از صحنه ها را بی پرده عنوان می کنم
بعضی از دوستان آزاده از بازگویی چنین صحنه هایی خرده می گیرند
البته شاید هم حق داشته باشند من اعتقاد دارم ما نباید زوایایی از خاطراتمان را همراه خود دفن کنیم
و بهتر آن است که در تاریخ ثبت شود.
از اتاق مورد اشاره که رد می شدی به یک فضای حیاط مانند می رسیدی که باغچه ای گلخانه مانند داشت و در بقیه اتاقها نیز زندانیان نظامی عراقی نگهداری می شدند که معمولا محکوم به اعدام بودند.
★استخبارات. یا دستگاه اطلاعات نظامی ، یک سازمان اطلاعاتی ـ امنیتی است که فقط در داخل ارتش فعالیت دارد و بر نظامیان مسلط و علیه آنها جاسوسی می کند و تابع دستگاه امنیت ویژه است .