قسمت 21 - پاتک سنگین دشمن
پاتک سنگین دشمن
بلافاصله پس از پیاده شدن از قایق پشت وانت تویوتا قرار گرفتیم .
دو دستگاه وانت با فاصله کم راه افتادند.
ساعت حدودا 4 عصر بود.
همه چیز خبر از پاتک سنگین دشمن میداد.
معمولا دشمن هر چند روز یکبار پاتک داشت .
ولی آن روز یعنی جمعه دهم بهمن قصد دشمن برای بازپس گیری مناطق آزاد شده جدی بود.
کف وانت پر بود از انواع مهمات سبک اعم از گلوله آر. پی.جی ، فشنگ ، نارنجک و...
گفتند هر چه می توانید از این مهمات همراه خود بردارید که امکان ارسال محموله کمکی وجود ندارد.
همینطور که نشسته بودیم کیسه جلوی لباس شیمیایی که به تن داشتیم پر کردیم از فشنگ و نارنجک و... و چند عدد موشک آرپیجی نیز در کوله یکدیگر اضافه کردیم.
در حین جابجا شدن متوجه شدیم بیش از حد فشنگ و... داخل کیسه ریختهایم و امکان حمل آن نیست ، مقداری از آن را تخلیه کردیم .
ماشین فقط روی جاده منتهی به خط امکان حرکت داشت و اطراف جاده باتلاق بود.
همزمان با حرکت ما پاتک سنگین دشمن کلید خورد.
از زمین و آسمان گلوله باریدن گرفت.
در میانه راه چند دستگاه ماشین سنگین از جمله یک دستگاه لدر آتش گرفته بود که شعله های آن به آسمان بلند بود و با توجه به کم عرض بودن مسیر و شعله های آتش بسختی امکان عبور وجود داشت .
ماشین برای لحظاتی سرعت را کم و دوباره با سرعت از کنار آن گذشت .
خودرو در دید دشمن قرار داشت و روی هوا و زمین میرفت.
با توجه به آتش سنگین و مسدود شدن مسیر امکان ادامه مسیر با خودرو نبود.
بلافاصله پیاده شده و با هدایت فرمانده که فکر کنم شخصی بنام آقای حسینی و بچه اردکان بود ادامه مسیر دادیم .
تعدادی از شهدا با وضع فجیعی به شهادت رسیده و در کنار هم آرامیده بودند.
جالب است که در آن نقطه پر خطر نیز بچه های روستای ما در حال تخلیه شهدا و مجروحین بودند.
سمت راست جاده کانالی بود کم عرض با عمق حدود ۷۰ سانتیمتر.
حدود 10 الی 12 نفر بودیم .
فرمانده ، ما را به کانال هدایت کرد.
از شدت آتش و دود و آثار انفجار دهانمان باز مانده بود و بدون اراده ذکر یاحسین یاحسین (ع) را زمزمه میکردیم .
در ابتدا خوب بود و امکان حرکت نشسته در کانال وجود داشت .
ولی پس از دقایقی آنقدر گلوله روی منطقه ریختند که کل کانال را تخریب و حرکت قفل شد.
بعدها در اسارت شنیدم که فرمانده وقت لشکر 25 کربلا گفته بود ندیدم عراق در هیچ پاتکی اینقدر آتش ریخته باشد .
بالاخره منطقه مشرف به شهر بصره بود و از خط اول حدودا ده کیلومتر تا شهر فاصله داشت .
صدام ادعا کرده بود اگر ایران بتواند بصره را بگیرد ، من کلید بغداد را به او می دهم. لذا با توجه به اهمیت منطقه برای عراق لزوم بازپس گیری آن را دو چندان میکرد.
البته بعثی ها موفق به بازپس گیری کل منطقه نشدند.